Saturday, February 11, 2012

ادعای الکی

دلم میخواد ادعا بکنم.
ادعا کنم که الان فقط به فکر سوریه و کشتار مردمش هستم.
ادعا کنم به ایران و تحریمش فکر میکنم، به گوشت های کیلویی هوار هزارتومان.
میخواهم حتی ادعای آخرم کون آسمان را پاره کند، میخواهم ادعا کنم آنقدر خوش به حالم است، آنقدر به سفر های بعد کنکورم فکر میکنم. آنقدر خوشحالم که میروم تهران با دوستانم خوش میگذرانم. حتی با "آ". می خواهم به همه ثابت کنم من خیلی هم چشم دارم او را ببینم، به من چه که دل می دهد قلوه میگیرد. به من چه که میگوید فردا امتحان زبان داااارم. و با یک فونت کشیده اسمش را صدا می زند. و منتظر دلداری است. 
می خواهم ادعا کنم خیلی راحت بی خیالش شده ام، آنقدر راحت که وقتی شوخی های خرکی اش با بقیه برایم رو می شود هااااررر هاااررر میخندم.
روی زشت ماجرا اینجاست که نمی شود اسمش را خیانت گذاشت. خیانت به چی؟ به کی؟؟
من خیلی خوب ادعا میکنم.
اینبار نه اشکی دارم که بریزم، نه داد و بیدادی که بکنم! من سکوتم را میکنم،  سکوت هم مرا.
آنقدر من و سکوت با هم میمانیم تا هر دو سنگ شویم.

1 comment:

  1. Man Niz HamAghooshe Sokoot Hastam ... Shad Bash Sharik e Sharik e Man.

    ReplyDelete