Wednesday, September 7, 2011

خاطرات ...

 چند روز پیش با یکی از دوستام داشتیم دفتر خاطرات دوره ی راهنمایی منو بررسی میکردیم، و احیاناً اوایل دبیرستان.
نه از این دفتر خاطراتی که اتفاقات روزانه توش نوشته باشم، اینطوری بود که دوستام واسم یادگاری مینوشتن توش.
ورق زدیم و کلی خندیدیم، یه حس شرمندگی هم توش بود؛ از این شرمندگی ها که وقتی عکسهای 7-8 سال پیش رو نگاه میکنی و از تیپی که زدی شرمنده می شی و در عین حال نوستالژیک هم هست...
مهم ترین قسمت این نوستال بازی ها اونجایی بود که نامه ها و یادگاری نوشته های یکی از دوستامو دیدم. انگار که اولین بارم باشه.  همه ی نوشته هاش با این مضمون بود که "دوست دارم. تو فقط مال منی و چرا با فلانی رفتی زنگ تفریح" و کلی هم ذوق و هنر به خرج داده بود و نقاشی کشیده بود، تصویر من و اون. که من با بلیز شلوار بودم و خودش با پیرهنِ دلبرانه ی دخترانه :دی
دوستم یهو گفت: یادته میگفتی یه بار رفتم خونشون گفت بذار سویی شرت تورو بپوشم، وای چقد سردمه...بیا منو ناز کن من یه کم استراحت کنم!!
آره یادم بود، میگفت: بذار فکر کنم تو همون پسری هستی که من دوسش دارم. منم که سااااده...حالم به هم میخورد از هر چی ناز کردن و قربون صدقه رفتن. ولی خب کار سختی نبود بشینی تلویزیون ببینی و یکی سرشو بذاره رو پاهات، حالا به من چه که چی تو مغزشه.
نمیدونم فقط من بودم که تو اون دوره از ل*ز.بی  ن و اینها خبر نداشتم یا خیلی ها مثل من بودن، نه اینکه ندونم همچین پدیده ای وجود داره فکر میکردم فقط مخصوص خارجی هاست و ایرانی ها نمیتونن همجنس. گرا باشن.
البته این دوست قدیمی نمیتونه همجنس. گرا باشه، شاید به خاطر شرایط سنی یا مثل خیلی از ایرانی ها به دلیل محدودیت همچین رفتاری ازش سر میزد...شاید هم کلاً دوجانبه عمل میکنه، نمیدونم که.
راستش دوست پسر سابقم با همین دوست دوجانبه گرایه من هم زمانی دوست بود، فکر کردم شاید اون موقع  از علاقه اش به من میگفته که دوست پسر بهم گیر داده بود "که تا حالا با هیچ دختری رابطه نداشتی؟؟!! اصلاً  احساس نکردی کسی از این لحاظ داره اذیتت میکنه؟؟ مگه میییشههههه؟؟!!" 
من چون هیچوقت خوابگاهی نبودم از این موارد ندیدم خب، ولی الان که به نوجوونی هام فکر میکنم میبینم یه جورایی ازم سوء استفاده شده.

No comments:

Post a Comment