Saturday, August 27, 2011

Elveda diyemem!!!

هوای دلگیری است، حتی نمیشود نفس کشید...
رنگم مثل گچ سفید شده، به شدت احساس سرما میکنم!
به خاطر سردی هوا میتواند باشد؛
شکایت چندانی ندارم، از گرمای 35 درجه که بهتر است!
دیگر به فیس بوک اعتیاد ندارم، یاهو و oovoo را هم دوست ندارم.
به تافل و GRE هم فکر نمی کنم، به گ .ش .ت ار.شاد هم اهمیتی نمی دهم؛
به کتابخانه هم نمیروم .
همه ی اینها به خاطر سردی هواست.
هوا سرد است و من رنگم مثل گچ سفید شده.
حتی تقلایی برای گرم شدن نمی کنم؛
گرم شوم که چه شود؟؟!! دوباره باز یخ میشوم، دوباره باید تقلا کنم...
 تنها خواب میچسبد، فقط حیف که بالاخره باید بیدار شوم .
 حتی رویا هم نمیبافم...
ذهنم گوزیده، کاش میشد سوراخش کنم و تمام آشوبها از ذهنم بیرون بریزد.
هوا سرد است و من اشتها ندارم...
هوا سرد است و من چشمانم به سرما حساس است!!
هوا سرد است، کاش خواب برایم خطرناک باشد... 


No comments:

Post a Comment